رضا نبگانی
دانستی ها-دانلود نرم افزار-سرگرمی-تفریحی-فرهنگی-علملی-طنز سیاسی
میشه ازعشق توگفت

میشه باستاره های چشم تومغرب نومشرق نو برپاکرد

میشه ازبرق نگاهت خورشیدرو خاکسترکرد

میشه ازگندمیان سرزلفت یک عالم شعرنوشت

آره ازعشق تودیوانگی هم عالمیه

آره ازعشق تومردن داره

میشه ازعشق تومردودیگه ازدست همه راحت شد

اگه ازعشق میشه قصه نوشت میشه ازعشق تونوشت




تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا نبگانی
 

 

کاشکی میشد یواشکی قلبامونو عوض کنیم

 

کاشکی میشد یواشکی به هم بدیم دستامونو

کاشکی می شد یواشکی نگاه کنی توی چشام

تا بدونی عزیز من خاطر تو خیلی میخوام

تقدیم به بهترین بهترینها




تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:کاشکی میشد یواشکی قلبامونو عوض کنیم,
ارسال توسط رضا نبگانی

قبل از ازدواج :

پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
دختر: منو می‌بوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو می‌زنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!
                                             
.

 

.

.


بعد از ازدواج :

 

کاری نداره متن قبلی رو از پایین به بالا بخون 
 




ارسال توسط رضا نبگانی
 

 

یـــه دل دارم

یه دل دارم خدا داره زمین داره هوا داره

میون دریاییه غمش کشتیٍ نا خدا داره

یه دل دارم تَُرک داره تّرس و یقین و شّک داره

رو بام بّرفیش همیشه یه دنیا باد بادک داره

تو بهترین جاش یه دونه قصر و یه پادشاه داره

یه دل دارم غصه داره قفلهای سر بسته داره

از اونها که میان و میرن یه عالمه قصه داره

یه دل دارم درد داره زمستونه سرد داره

یه دل دارم شیشه داره تّبر داره تیشه داره

یه دل دارم دعا داره خوبی داره خطا داره

خودش میگه تو این زمون این دل کجاش بها داره

یه دل دارم جنون داره سرخی رنگ خون داره

عاشقته و خودش میگه هر چی داره از اون داره

یه دل دارم دونه داره لانه داره پونه داره

طفلکی فهمیده که یک صاحب دیوونه داره




ارسال توسط رضا نبگانی
پسر ها :

 

انتخاب کت . پرداخت پول . خارج شدن از پاساژ ( چون پسرا با کلاسن میرن پاساژ )

دخترها :

فروشنده : خب چه طور بود خانوم ؟

دختر : راستش این مانتو خیلی چاق نشونم میده... بی زحمت اون یکی مانتو رو بیارین.

فروشنده : کدوم مانتو ؟

دختر : او مانتو بالا زانوییه

فروشنده : دخترم او بلوزه

دختر : باشه اون مانتو رنگ کالباسی رو بدید

فروشنده : این یکی خوبه ؟

دختر : نه این یکی خیلی لاغر نشونم میده. اون یکی رو بدید رنگ لجنیه

فروشنده : خب خانوم حالا پسند کردید ؟

دختر : ای وای این یکی هم بلنده هم گشاده . لطفا یکم تنگ تر و کوتاه ترشو بدید ( فروشنده داره تو دلش فوش خوار مادر به دختره میده )

فروشنده : خب چی شد این یکی چه طوره ؟

دختر : نه اصلا من میرم شب با دوستم میام آخه اینجوری نمی تونم انتخاب کنم .................  ببخشید خدا حافظ

فروشنده : (تو دلش .. دختره نکبت......)




ارسال توسط رضا نبگانی

دخترای امروزی مثل گوسفند هستند:هر وقت بخوای میتونی کمی بهشون آب بدی و سرشون رو ببری!

 دخترای امروزی مثل زالو هستند:وقتی به پدر و مادرشان میچسبند خونشان را میمکند!

دخترای امروزی مثل جغد هستند:هر جا پیداشون میشه با خودشون نحسی میارن.

دخترای امروزی مثل سگ هستند:دیگه گوشت نمیخوان،دنبال استخوان افتادن!!!!!!!(نکته کنکوری!)

دخترای امروزی مثل الاغ هستند:براحتی سواری میدن تا هر وقت که بخوای...

دخترای امروزی مثل سوسک هستند:تنها تو جاهای کثیف میتونی پیداشون کنی...

دخترای امروزی مثل جیر جیرک هستند:شبها رختخوابشون شروع به جیر جیر میکنه.....!!!

دخترای امروزی مثل عنکبوت هستند:هر جا میرن چترشونو باز میکنن!

دخترای امروزیمثل قورباغه هستند:زبانشون از قدشون بلند تره!

دخترای امروزی مثل کلاغ هستند:خیلی زشتند اما به چیزای قشنگ علاقه زیادی دارند!

دخترای امروزی مثل...:اونقدر سر و صدا میکنند که همه توجهشون جلب بشه.. .

دخترای امروزی مثل کفتار هستند:هم نفرت انگیز هستند هم موذی هم منفعت طلب هم ترسو!

 

ودر آخر...دخترای امروزیمثل کرم تینیا ساژیناتا هستند:هیچوقت و در هیچ شرایطی نمیتوانید با انها زندگی مسالمت امیز داشته باشید!!!


 




ارسال توسط رضا نبگانی

اتفاق هایی که فقط تو ایران میفته: ·         فقط در ایرانه که اگه پسری بهت محل نمی زاره اوا خواهره! ·         فقط یک خواننده زن ایرانی، این نبوغ رو داره که با لباس شب بتونه تو کوه و کمر آواز بخونه ·         فقط خانمهای ایرانی هستند که دچار عارضه پوستی هستند و رنگ پوست صورت با گردنشون 6 درجه فرق میکنه ·         فقط یک خانم ایرانیه که توی /س/و/پ/ر/ مارکت، سلمونی، مهمونی، صف مرغ و تخم مرغ، کفش پاشنه 25 سانتی میپوشه ·         فقط یک پدر بیچاره ایرانیه که مجبوره خرج دختراشو تا زنده است بده بعد هم بگن بیچاره سنی نداشت سکته کرد! ·         فقط در ایرانه که ابروی دختراش 6 خط بالاتره ·         فقط یه دختر ایرانی این استعداد رو داره که توی گرمای تابستون چکمه بپوشه و توی سرمای زمستون صندل ·         فقط یک خانم ایرانی میتونه که در یک استخر هتل 5 ستاره با گن و لباس زیر بیاد تو آب چون فکر میکنه هر گردی گردوست ·         فقط تو ایران می تونی دخترایی پیدا کنی که خیلی مردند!




ارسال توسط رضا نبگانی

وسط خیابون یه چاهی بوده،کی هی ملت می افتادن توش،زخم و زیلی می شدن.میان تو شهرداری یک جلسه برگذار می کنن که واسه این مشکل یک راه حلی پیدا کنن.یکی از مهندسا پا میشه میگه:یافتم!یافتم!ما یک آمبولانس می گذاریم بغل این چاه،هر کی افتاد توش رو سریع ببره بیمارستان.ملت هورا می کشن...آفرین!ایول!دمت گرم! یک مهندس دیگ پا میشه میگه:الحق که همتون نفهمید!آخه این هم شد        راه حل؟!ملت میگن خوب تو میگی چی کار کنیم؟یارو میگه:بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بیمارستان،که بدبخت جون داده.ما باید یک بیمارستان کنار این چاه بسازیم که همه سریع بهش دسترسی داشته باشن!ملت دیگه خیلی حال می کنن،کف می زنن!سوت می کشن!که ایول بابا تو چه مخی داری! یهو یک مهندس دیگه پا میشه میگه:آخه این شد راه حل؟!این همه خرج کنیم که یک بیمارستان بسازیم کنار چاه که چی بشه؟!مردم تعجب می کنن!،میگن:خوب تو میگی چکار کنیم؟یارو میگه:بابا این که واضحه،ما این چاهو پر می کنیم،میریم نزدیک یک بیمارستان یک چاه می زنیم!!!




تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:چاه و مهندس ها/چاه و مهندس ها طنز,
ارسال توسط رضا نبگانی
سیاست چیست؟! یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان! لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی؟ پدرش فکری می کنه و می گه: بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی. من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم. مامانت دولت هست، چون کارهای خونه رو اون اداره می کنه. کلفت مون ملت مستضعف و پابرهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه و هیچی نداره. تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی. داداش کوچیکت هم که دو سالش هست، نسل آینده است. امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی. پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادرکوچکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی گه خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرورفته و هرکاری می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه. می ره توی اتاق کلفت شون که اون رو بیدار کنه، می بینه باباش توی تخت کلفت شون خوابیده و داره ترتیب اون رو می ده. می ره و سرجاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه. فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیست؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چی هست. سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت مستضعف و پابرهنه رو می ده، در حالی که دولت به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی تونه دولت رو بیدار کنه، در حالی که نسل آینده داره توی گه خودش دست و پا می زنه.


تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا نبگانی

مردي دارد در پارك مركزي شهر نيويورك قدم ميزند كه ناگهان ميبيند سگي به دختر بچه اي حمله كرده است. * *مرد به طرف آنها مي دود و با سگ درگير مي شود . * *سرانجام سگ را مي كشد و زندگي دختربچه را نجات مي دهد. * *پليسي كه صحنه را ديده بود به سمت آنها مي آيد و مي گويد: * *« تو يك قهرماني »* *فردا در روزنامه ها مي نويسند : * * يك نيويوركي شجاع ، جان دختر بچه اي را نجات داد * *آن مرد ميگويد : * *« اما من نيويوركي نيستم »* *پس روزنامه هاي صبح مينويسند : * * آمريكايي شجاع جان دختر بچه اي را نجات داد * *آن مرد دوباره ميگويد : * *« اما من آمريكايي نيستم »* ** *« خوب ، پس تو اهل كجا هستي ؟ »* * * *« من ايراني هستم ! »* * * *فرداي آنروز روزنامه ها اينگونه مي نويسند : * * * ** *« يك تندروي مسلمان ، سگ بي گناه آمريكايي را كشت !




تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:منم ايرانيم,,,,
ارسال توسط رضا نبگانی
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 50
بازدید ماه : 50
بازدید کل : 524
تعداد مطالب : 58
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1